اییز را خدا عاشق کرد تا همیشه بی قرار بهار باشد

این زردی را یادگاری از بهار دارد

پاییز را خدا عاشق کرد تا همیشه بی قرار شاعرانه ها باشد

خش خشی که می شنوی در زیر پاهای شاعری ست غمگین

صدایی که می شنوی نم نم بارانی ست که می زند به پنجره ی اتاق شاعر

نسیم سردی که می آید از بهار شاعر کوچ می کند به همین پاییز تلخ

پاییز را خدا عاشق کرد ، تا شعری باشد و روزگاری شاعر شوم هر چند تلخ

 

پاییز .......

         پاییز ........

                  پاییز .........