ای که از کوچه باغ دلم گذر کردی

خبرت هست

یک نفر این جا هر شب شعرهایش را آب می برد

اشک هایش این چهار دیواری را

به ستوه آورده

حتی واژه ها هم صدایشان در آمده که

چرا بعد از تولد

باید درگیر بغض این پسرک شوند..